-
مرضیه فتوحی
چهارشنبه 27 تیر 1403 07:42
میخواهمت برای رقصیدن میان گلبرگ های شببو برای خواندن نامه های عاشقانه کامو در کنارت برای آرام گرفتن این تن ناآرامم در میان آن تن پرشور میخواهمت برای لحظه های فراوانی اندوه در بحبوحه روزهای طاقت فرسا و برای لحظه های هجوم شادی در آغوش و تن گرمت و برای بوسیدن های ممتد میخواهمت تو اما مرا رنجاندی شاخه های این تن خسته...
-
چشم هایم
چهارشنبه 24 شهریور 1400 22:47
باران که بارید چشم هایم ، تو را زیباتر دید باران که بارید شبدری میان چال گونه ات جا خوش کرد و منننن ، آنقدر حسود که آرام گونه ات را پاک کردم باران که بارید نگاهت خیس شد از هر نگاهت یک گل دیوانه رویید باران که بارید لبت میخندید و من... من عاشقتر شدم
-
مرضیه فتوحی
یکشنبه 5 اردیبهشت 1400 12:15
قابی به جا مانده از پدربزرگ از تمام دلتنگی ها، از اشک ها و شکایت ها که بگذریم باید اعتراف کنم پدربزرگم که میخندید، خوشبخت بودم http://instagram.com/marzie.f.0079/
-
عشق را باید زندگی کرد
یکشنبه 29 فروردین 1400 15:05
سر نیمه تراشیده اش را رد شد و با همان صدای نیم سوزش گفت: مشق عشق کن. خواستم دلش را نشکنم، دفترم را ورق زدم و یک صفحه عشق را با خطی خوانا نوشتم. باز قرص های آلزایمرش را له کرد و در جاسیگاری انداخت. خورده نانی از کنار بالشت زرد شده اش برداشت و مورچه ای را از داخل لیوان بیرون انداخت. _ عشق را باید زندگی کرد. قاب عکس...
-
مثل خودم
شنبه 1 آذر 1399 21:35
دلم کسی را میخواهد مثل خودم دیوانه کسی که در کوچهها به دنبال مرغ و خروسها بیفتد و بادبادک بسازد بسپارد به دست آسمان دلم کسی را میخواهد شبیه به هیچکس آنقدر صاف و ساده کـه بوسهای گونههایش را گل بیاندازد از آنهایی که میشود با آنها لذتی بینهایت را تجربه کرد شبیه به خودم دیوانه
-
یاد بگیریم
یکشنبه 29 مهر 1397 16:25
پروفسور حسابی: ۲۲ سال درس دادم؛ . ۱- هیچگاه لیست حضور و غیاب نداشتم. (چون کلاس باید اینقدر جذاب باشد که بدون حضور و غیاب شاگردت به کلاس بیاید) . ۲- هیچگاه سعی نکردم کلاسم را غمگین و افسرده نگه دارم! (چون کلاس، خانه دوم دانش آموز هست) . ۳-هر دانش آموزی دیر آمد، سر کلاس راهش دادم! (چون میدانستم اگر ۱۰ دقیقه هم به کلاس...
-
خوب ببینیم...
یکشنبه 29 مهر 1397 16:22
من موفق میشم و به تمام چیزهای مثبت و خوبی که برام قرار داده شده، میرسم من با خوشحالی پذیرای اتفاقات خوب هستم