مرضیه فتوحی

مرضیه فتوحی

لحظه هایی ناب در زندگی می ماند. آنقدر میماند تا اسطوره ای میشود جلوی گذر زمان
مرضیه فتوحی

مرضیه فتوحی

لحظه هایی ناب در زندگی می ماند. آنقدر میماند تا اسطوره ای میشود جلوی گذر زمان

عشق را باید زندگی کرد

سر نیمه تراشیده اش را رد شد و با همان صدای نیم سوزش گفت: مشق عشق کن.
خواستم دلش را نشکنم، دفترم را ورق زدم و یک صفحه عشق را با خطی خوانا نوشتم.
باز قرص های آلزایمرش را له کرد و در جاسیگاری انداخت.
خورده نانی از کنار بالشت زرد شده اش برداشت و مورچه ای را از داخل لیوان بیرون انداخت.
_ عشق را باید زندگی کرد.

قاب عکس مادربزرگ را از زیر بالشت برداشت، قاب میلرزید.

با ولع تمام بویش را به ریه هایش کشید. نگاه چروک شده اش تماما حرص بود و حسادت.
رد اشک روی گونه ام را پاک کردم.
قاب عکس همانجا، کنار پایش نشست، دیگر نمی لرزید
نگاهش خاکستر شد انگار...
و نفس هایی که بی صدا فریاد میزدند
با درد خودم را بلند کردم و با ناله ای که خفه شده بود، گفتم : عشق را باید جان دادhttp://instagram.com/marzie.f.0079/
نظرات 4 + ارسال نظر
عیسی محمدی دوشنبه 26 مهر 1400 ساعت 09:18

درود بر تو

Saman rezvani جمعه 3 اردیبهشت 1400 ساعت 09:21

قلمتون خیلی غمگینه
اذیت میکنه گاهی

قلمِ من نیست ، واقعیات اینجاست

Joe دوشنبه 30 فروردین 1400 ساعت 01:46

رفته ام و متن تو را ترجمه کردم، زیبا بود، براوو

احسان اهل دل دوشنبه 30 فروردین 1400 ساعت 01:31

از این بیشتر از بقیش خوشم اومد
دمت گرم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد